بازگشت به كار
(خواننده آشناي گرامي، لطفاً مجدداً از نوشته هاي من عليه خانواده ام سوء استفاده ابزاري نفرماييد. اينها دلتنگي هاي يك موجود به نام انسان است. به حقوق اين انسان بنده خدا احترام بگذاريد و به چيزي كه به شما مربوط نمي شود كاري نداشته باشيد. كمي آزاد انديش باشيد لطفاً) يه ماه مرخصيم تموم شد. بعد از حدود هشت سال تازه داشتم ميفهميدم كه زندگي مي تونه خيلي شيرين باشه. زندگي بدون استرس، بدون نگراني، بدون فكرهاي پوچ، بدون ديدن آدمهاي دورو و متملق، بدون سرو كله زدن با دزدهاي باسواد جامعه، بدون دغدغه هاي انساني در حيات وحش آدميت. داشت روحيه ام خوب مي شد، داشت ذهنم آروم مي گرفت. ديگه لازم نبود هرروز قيافه آقاي X متملق دروغگو...